گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
[سوره مریم [ 19 ]: آیات 36 تا 40



اشاره
[ وَ إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُم فَاعبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُستَقِیمٌ [ 36 ] فَاختَلَفَ الَأحزابُ مِن بَینِهِم فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَشهَدِ یَومٍ عَظِیمٍ [ 37
أَسمِع بِهِم وَ أَبصِر یَومَ یَأتُونَنا لکِنِ الظّالِمُونَ الیَومَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ [ 38 ] وَ أَنذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ إِذ قُضِیَ الَأمرُ وَ هُم فِی غَفلَۀٍ وَ هُم
قیل المراد بالاحزاب « فَاختَلَفَ الَأحزابُ » 455- لا یُؤمِنُونَ [ 39 ] إِنّا نَحنُ نَرِثُ الأَرضَ وَ مَن عَلَیها وَ إِلَینا یُرجَعُونَ [ 40 ] -قرآن- 1
اي من « مِن مَشهَدِ یَومٍ عَظِیمٍ » الویل هو العذاب و هی کلمۀ تقال للدّعاء بالشّر « فَوَیلٌ » الیهود و النصاري و قیل فرق النصاري
اي ما أسمعهم و ما أبصرهم و هو « أَسمِع بِهِم وَ أَبصِ ر » شهود یوم عظیم اي من رؤیۀ یوم عظیم. شهد یشهد شهودا اي راي
اي فرغ من « إِذ قُضِ یَ الَأمرُ » تعجب من شدّة سمعهم و إبصارهم بعد ان کانوا فی الدّنیا صما و عمیا عن سماع الحق و رؤیته
442- 282 -قرآن- 421 - 182 -قرآن- 256 - 99 -قرآن- 152 - 25 -قرآن- 89 - الحساب. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-36 اگر [و أنّ اللّه را بفتح همزه بخوانیم بچهار وجه تفسیر شده است]: [ 1] یعنی و قضی أنّ اللّه ربّی و ربّکم یعنی قضاي الهی
و حکم او بر اینکه است که خداي واحد پروردگار من و پروردگار شماست. [ 2] معطوف بر سخن عیسی علیه السّلام باشد
یعنی اوصانی بأنّ اللّه ربّی و ربّکم [ صفحه 409 ] یعنی و خدا بمن توصیه کرد و أمر فرمود به اینکه که خداي یکتا پروردگار
من و شماست. [ 3] ذلک عیسی بن مریم و ذلک أن اللّه ربّی و ربکم یعنی اینکه است عیسی إبن مریم که در او شکّ دارند و
اینست که حقّا خدا پروردگار من و شماست. [ 4] اینکه عامل در آن لفظ فاعبدوه باشد و تقدیر اینکه است که و لأنّ اللّه ربّی
و ربّکم فاعبدوه یعنی چون خداي یکتا پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید و عبادت او را بکنید. و اگر [و إنّ
اللّه بکسر همزه بخوانیم] جایز است که معطوف بر جمله قال إنّی عبد اللّه باشد یعنی عیسی گفت همانا من بنده خدایم و گفت
به اینکه که خداي واحد پروردگار من و پروردگار شماست و جایز است که ابتداي کلام از جانب خداي تعالی باشد یا أمري
از جانب خدا برسولش که بگوید- همانا خداوند یکتا پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید و اینکه راه راست
واضحی است و شما ملازم و مراقب او باشید [یعنی اینکه من بشما خبر دادم و خدا بمن امر فرموده است دین مستقیمی است و
راهی است که در آن کجی و ناراستی نیست]. 37 - پس فرقههائی [از بین نصاري در باره عیسی علیه السّلام] اختلاف کردند
[قومی از آنها گفتند که او خداست و آنها یعقوبیّه هستند و قوم دیگر گفتند او پسر خداست و آنها نسطوریه هستند و قوم
دیگر گفتند که او سوّمی سه تاست و آنان اسرائیلیه هستند و فرقهاي بر حق ثابت مانده و گفتند او بنده خدا و پیمبر اوست و
آنها ملکانیّه میباشند] پس واي بر کسانیکه [بعقیده در باره مسیح] کافر بخداي واحد شدند از حضور و شهود و دیدن روز
بزرگ [یعنی روز رستاخیز که أهوال و شدائد آن بسی عظیم و بزرگ است]. 38 - چه چیز آنها را شنوا و بینا میکند در روز
که بنزد ما آیند [و حال آنکه در دنیا کر و کور نسبت بحق بودند] و امروز ستمکاران در گمراهی [ صفحه 410 ] آشکاري
میباشند [یعنی کافران و ستمکاران بخویشتن در دنیا هوي را بر هدي ترجیح دادند و از دین خارج شدند و از حق عدول کردند
و در آخرت حق را کاملا میشناسند ولی معرفت در آنحال بکار آنها نیاید]. 39 - و بترسان [ یا محمّد] کافران را از روز
حسرت [که بدکار افسوس میخورد که چرا کار نیک نکرد و نیکوکار حسرت میبرد که چرا کار خوب بیشتر نکرد] زمانی که
کار بانجام رسیده باشد [یعنی فراغت از حساب حاصل شده باشد و آرزوها منقطع گشته باشد و براي أهل بهشت بخلود در
نعمات و براي أهل آتش بخلود در نکبات و نقمات حکم حاکم عادل بامضاء رسیده و اجراي آن مسلّم شده باشد] و حال
آنکه آنان [یعنی کافران و مشرکین] اینک باموریکه بکارشان نیاید مشغولاند و از امر آخرت خود غافلند و آنها باین أمر
ایمان و تصدیقی ندارند. مسلم باسناد خود در صحیح از أبی سعید الخدري روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله فرمود: چون أهل بهشت داخل بهشت و أهل آتش داخل آتش شوند مرگ را بصورت قوچی میآورند و سر میبرند و هر
دو فریق مینگرند سپس منادي ندا میکند که اي أهل بهشت خلود بدون مرگ و اي أهل آتش خلود بدون مرگ [و أصحاب
ما در آخر آن حدیث از حضرت أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهما السّلام روایت کردهاند که أهل بهشت بحدّي فرحناك
- میشوند که اگر مرگی بود از شدّت فرح میمردند و أهل جهنّم شهقهاي میزنند که اگر مرگی بود از آن شهقه میمردند]. 40
ما بارث میبریم زمین را و آنچه بر آن است [یعنی ما سکّان آنرا میمیرانیم و از هر کس که بر روي آن بوده وارث میشویم زیرا
دیگر بر روي زمین مالک و متصرّفی باقی نخواهیم گذاشت] و بسوي ما بر میگردند [بجائی که مالک امر و نهیی جز ما نیست
و ما جزاي اعمال آنها را میدهیم]. [ صفحه 411 ] صرصر قهر وي از مکمن وحدت بوزید || خس و خاشاك تعیّن همه بر باد
ببرد هر چه در عرصه امکان بوجود آمده بود || سیل عزّت همه را تا عدم آباد ببرد
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 41 تا 50
اشاره
[ وَ اذکُر فِی الکِتابِ إِبراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیا [ 41 ] إِذ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعبُدُ ما لا یَسمَعُ وَ لا یُبصِرُ وَ لا یُغنِی عَنکَ شَیئاً [ 42
یا أَبَتِ إِنِّی قَد جاءَنِی مِنَ العِلمِ ما لَم یَأتِکَ فَاتَّبِعنِی أَهدِكَ صِ راطاً سَوِیا [ 43 ] یا أَبَتِ لا تَعبُدِ الشَّیطانَ إِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحمنِ
482 قالَ أَ راغِبٌ أَنتَ عَن - عَصِیا [ 44 ] یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَن یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیطانِ وَلِیا [ 45 ] -قرآن- 1
آلِهَتِی یا إِبراهِیمُ لَئِن لَم تَنتَهِ لَأَرجُمَنَّکَ وَ اهجُرنِی مَلِیا [ 46 ] قالَ سَلامٌ عَلَیکَ سَأَستَغفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیا [ 47 ] وَ
أَعتَزِلُکُم وَ ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَ أَدعُوا رَبِّی عَسی أَلاّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَ قِیا [ 48 ] فَلَمَّا اعتَزَلَهُم وَ ما یَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ
] 533- وَهَبنا لَهُ إِسحاقَ وَ یَعقُوبَ وَ کُلا جَعَلنا نَبِیا [ 49 ] وَ وَهَبنا لَهُم مِن رَحمَتِنا وَ جَعَلنا لَهُم لِسانَ صِ دقٍ عَلِیا [ 50 ] -قرآن- 1
اي یا أبی و التاء معوضۀ عن یاء الاضافۀ و النسبۀ و لذلک لا « یا أَبَتِ » اي ملازما للصدق کثیر التصدیق « صِ دِّیقاً » [ صفحه 412
اي « فَتَکُونَ لِلشَّیطانِ وَلِیا » اي عاصیا « عَصِیا » اي طریقا مستقیما « صِ راطاً سَوِیا » یقال یا ابتی: و یقال یا ابتا و إنّما یذکر للاستعطاف
یقال رغب فی الشیء اراده و رغب عنه رفضه- اي « أَ راغِبٌ أَنتَ عَن آلِهَتِی » قرینا فی اللعن تلیه و یلیک أو ثابتا علی موالاته
اي زمانا طویلا من « مَلِیا » [ اي لاقتلنک رمیا بالحجارة [البته ترا سنگسار خواهم کرد « لَأَرجُمَنَّکَ » امعرض و منصرف أنت عنها
اي ثناء و حسن احدوثۀ و المراد « لِسانَ صِ دقٍ عَلِیا » فعل جامد معناه یرجّی و یتوقّع « عسی » الحفیّ البرّ اللّطیف « حَفِیا » الملاوة
-57- 12 -قرآن- 45 - باللسان ما یوجد به و اضافته إلی الصدق و وصفه بالعلوّ للدلالۀ علی أنّهم جدیرون بکلّ ثناء. -قرآن- 1
-588- 548 -قرآن- 578 - 479 -قرآن- 538 - 380 -قرآن- 462 - 283 -قرآن- 346 - 238 -قرآن- 249 - 209 -قرآن- 228 - قرآن- 191
678- قرآن- 653
تفسیر معانی
اشاره
-41 و یادآوري کن [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] در قرآن یا در اینکه سوره [براي قوم خودت داستان] ابراهیم علیه السّلام
را که او بسیار راستگو یا بسیار تصدیق کننده بود [آیات و کتب و رسل خدائیرا] و نبیّ یعنی پیامبر هم بوده [از جانب ما یعنی
جامع بین صدیقیّت و نبوّت هر دو بوده زیرا صدّیق بودن تالی تلو نبوّت است و شرط نبیّ بودن صدّیق بودن است ولی شرط
صدّیق نیست که نبیّ باشد و فرق بین نبیّ و رسول آنستکه رسول کسی است که براي تبلیغ أحکام مأمور شود فرشته باشد یا
انسان بخلاف نبی که باید انسان باشد و نبوّت مختصّ بانسان است پس هر رسول نبیّ هست ولی هر نبیّ لازم نیست رسول
باشد]. 42 - یاد آور زمانی را که ابراهیم بپدرش گفت اي پدرم چرا پرستش میکنی [ صفحه 413 ] چیزیرا که نمیشنود [دعاي
کسی که او را میخواند] و نمیبیند [کسی را که تقرّب باو میجوید و او را میپرستد] و ترا بینیاز از چیزي نمیکند [نه سودي
از آن عاید تو میشود و نه زیانی میتواند بتو برساند و در دنیا و آخرت نه جلب نفعی براي تو میتواند و نه دفع ضرري از تو
مینماید- و در اینکه کلام حضرت إبراهیم پدر را دعوت بهدایت کرده و ضلالت او را واضح نموده و بارساترین حجّت با او
احتجاج فرموده است ولی با کمال مدارا و حسن أدب بدون اینکه تصریحی بگمراهی او نموده باشد بلکه علّت پرستش چیزي
را از او خواسته که عقل صحیح آنرا سبک میشمارد و اعتماد بآن را امتناع دارد چه رسد بپرستش آن که منتهاي تعظیم است
و جز کسی که داراي استغناء تام و انعام عام است سزاوار آن نیست و او خالق رازق محیی ممیت معاقت مثیب است و ضمنا او
را آگاه کرده است که عاقل کاري را که میکند باید مبتنی بر غرض صحیح باشد و چیزي که پرستش میشود باید زنده و ممیّز
و سمیع و بصیر و مقتدر باشد و اگر ممکن الوجود باشد عقل قویم از پرستش او استنکاف و امتناع دارد و هر چند اشرف
مخلوقات مانند ملائکه و پیمبران باشد قابل پرستش نیستند زیرا مینگرد که آنها هم در نیازمندي و انقیاد مانند خود اویند و
بقدرت واجب الوجود محتاجند پس چه خضوع و عبادت بیجائی است بجمادي که نمیشنود و نه میبیند و نه کاري از او
ساخته است]. 43 - اي پدر جانم مرا از علم بخدا و معرفت باو چیزي حاصل گشته است که ترا نیست، بنابراین پیروي مرا کن تا
راه راست را بتو بنمایانم [و از راه کج نجات یابی- و در اینکه کلام نیز حضرت إبراهیم علیه السّلام پدر را بجهل مفرط ننامیده
و خود را هم بعلم فائق نستوده بلکه خود را با او رفیق راه قلمداد کرده که راه را از او شناساتر است که اگر از او بیاموزد خالی
44 - اي پدر جان شیطان را [در [ از زیان بلکه مستلزم سود او است و اینکه از باب رفق و لطف بپدر بوده است]. [ صفحه 414
آنچه ترا بآن دعوت میکند] اطاعت مکن زیرا که شیطان نسبت برحمان [که ولی نعماي او است] نافرمان است [و بدیهی است
که فرمانبري از نافرمان خود نافرمانی است و هر نافرمانی سزاوار است که سلب نعمت از او شود و مورد انتقام واقع گردد].
-45 اي پدر جان بیم دارم و بر تو ترسانم از اینکه عذاب خداوند رحمن ترا دریابد و تو [در لعن و عذاب و خذلان] تالی تلو و
قرین شیطان شوي [ یا در دوستی و موالات شیطان ثابت بمانی و اینکه برتر و بزرگتر از عذاب است [چنانکه رضوان خدا
بزرگتر از ثواب است] یا شیطان یار و یاور تو شود و کسیکه جز شیطان او را یاوري نباشد مخذول است و خدا باو مددي
نخواهد فرمود]. : صاحب تفسیر مجمع البیان فرماید که بنا بقول أصحاب ما امامیّه چنانکه قبلا هم گفتم اینکه خطاب ابراهیم
علیه السّلام بکسی است که خدا پدر او نامیده است ولی او جدّ مادري ابراهیم بوده است و پدر او که ابراهیم از پشت او
بوجود آمده است نامش تارخ بوده است زیرا اجماع طایفه ما بر آن است که پدران پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله تا آدم علیه
لم یزل ینقلنی اللّه تعالی » السّلام تماما مسلم و موحّد بودهاند چنانکه از خود رسول صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود
یعنی همواره خداوند تعالی مرا از صلبهاي پاك « من أصلاب الطّاهرین إلی أرحام المطهّرین حتّی أخرجنی فی عالمکم هذا
برحمهاي پاکیزه انتقال داد تا در اینکه دوره و جهان شما مرا خارج ساخت- و کافر بصفت طهارت توصیف نمیشود بدلیل آیه
46 - [در مقابل لطف و عطوفت ابراهیم علیه السّلام براي ارشاد پدر، 858- مبارکه إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَسٌ [انتهی]. -قرآن- 828
پدرش از روي عناد بغلظت و درشتگوئی پرداخته] گفت اي ابراهیم آیا تو از پرستش خدایان من [یعنی بتها] اعراض داري و از
آنها دوري میجوئی! اگر از اینکه گفتار خود برنگردي و از اینکه رفتار خود دست برنداري ترا با تیر لسان [ صفحه 415 ] و
دشنام از نزد خود میرانم یا با سنگ و رجم میکشم و سنگسارت مینمایم [پس از من حذر کن] و از من دور شو و مدّت زمانی
دراز از من کناره گیر. 47 - [در مقابل خشونت و درشتگوئی پدر، ابراهیم علیه السّلام بسلامت و نیک رفتاري جواب داده]
گفت سلام بر تو [یعنی خداحافظ من رفتم و بعدا از جانب من مکروهی بتو نمیرسد و حرفی که موجب آزار تو باشد نمیزنم]
[و لکن شاید تو موفق بتوبه و برگشت از بتپرستی شوي] و من براي تو از پروردگار خودم طلب آمرزش کنم زیرا او نسبت
بمن بسی لطیف و مهربان و عطوف و رءوف است [شاید ترا هدایت فرماید]. 48 - و از شما کناره میکنم و از آنچه شما غیر از
خداي یکتا پرستش میکنید دوري میجویم و پروردگار خودم را پرستش میکنم امید است که در دعا و عبادت پروردگارم
بدبخت نباشم [چنانکه شما در عبادت خدایان خود بدبخت میباشید] یعنی امید دارم که سعی مرا باطل نگذارد و نومیدم
نفرماید. 49 - پس چون از آنها و از آنچه غیر خدا میپرستیدند کناره گرفت [و بسوي شام یا ارض مقدّسه هجرت فرمود در
عوض مفارقت از بستگان و رفع وحشت از تنهائی و جدائی، بوسیله فرزندان گرام او را مأنوس ساختیم] و باو اسحاق و یعقوب
را عطا کردیم [یعنی از ساره که در شام بزنی اختیار کرد اسحق را باو دادیم و از اسحق یعقوب بوجود آمد] و هر دوي آنها را
یا تمام آنها را بپیمبري برگزیدیم و نبیّ قرار دادیم. 50 - [و سواي نبوّت و اولاد] از نعمت [دین و دنیا] که رحمت ماست آنها
را برخوردار کردیم و براي آنها لسان صدق بلند مرتبهاي یعنی ثناخوانی و مدح گوئی با زبان مردم با علويّ که حقا سزاوار
[ آنهاست مقرّر ساختیم [که در هر عصري امم تمام ادیان آنها را دوست بدارند و بثناي آنها بپردازند]. [ صفحه 416
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 51 تا 55
اشاره
وَ اذکُر فِی الکِتابِ مُوسی إِنَّهُ کانَ مُخلَصاً وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا [ 51 ] وَ نادَیناهُ مِن جانِبِ الطُّورِ الَأیمَنِ وَ قَرَّبناهُ نَجِیا [ 52 ] وَ وَهَبنا لَهُ
مِن رَحمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیا [ 53 ] وَ اذکُر فِی الکِتابِ إِسماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الوَعدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا [ 54 ] وَ کانَ یَأمُرُ أَهلَهُ
جبل فی طور سیناء و قیل « الطُّورِ » اي اخلصه اللّه لنفسه « مُخلَصاً » 414- بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِندَ رَبِّهِ مَرضِ یا [ 55 ] -قرآن- 1
51 - و بیاد 106- 47 -قرآن- 96 - 11 -قرآن- 37 - اي مناجیا. نجیّ فلان اي الّذي یحدثه. -قرآن- 1 « نَجِیا » کلّ جبل یسمی طور
آور در قرآن داستان موسی را که او بندهاي بود عبادتش خالص از شرك و ریاء [و تسلیم محض براي خدا بود و خویشتن را
خالص از ما سوي نموده بود] [و اگر مخلصا بفتح لام بخوانیم یعنی خداوند او را براي نبوّت خالص و براي رسالت برگزیده
بود] و او فرستاده از جانب ما بخلق و بسوي فرعون و قومش و پیمبري [رفیع الشان و عالیقدر] بود [که پیام خدا را برساند].
-52 و ما از جانب راست کوه طور سینا یا کوه طوري که در جانب راست موسی [در موقع حرکت از مدین بسوي مصر] واقع
شده بود او را ندا کردیم و او را براي مناجات و گفتگو بمقام قرب رسانیدیم- [ یا محل و منزلت او را [ صفحه 417 ] باندازهاي
رفیع و ارجمند ساختیم که مقام او نزد ما در کرامت و منزلت بمثابه عبدي بود که در مجلس مولاي خود در قرب او بنشیند،
زیرا قرب بخدا قرب مکانی نیست]. 53 - و از راه رحمت و رأفت خودمان باو [خواهش او را که عرض کرد [و اجعل لی وزیرا
من أهلی هارون أخی] پذیرفتیم و هارون برادرش را باو انعام کردیم و او را پیمبر قرار دادیم [که در أمر نبوت با او شریک و
پشتیبان و معاضد و کومک او بوده باشد]. 54 - و بیاد آور در قرآن اسماعیل را که او صادق الوعد بود [که چون وعده میداد
وفا میکرد و تخلّفی نمینمود چنانکه إبن عباس گفته است او بمردي وعده کرد که انتظار او را در مکانی خواهد داشت و
آنمرد فراموش کرد و اسماعیل یک سال منتظر شد تا آنمرد بیامد و اینکه خبر از امام صادق علیه السّلام نیز مروي است] و او
یعنی اسماعیل هم رسول و هم نبیّ بود [که توضیح آن گذشت] [و گفتهاند که او پیامبر براي قوم جرهم بود]. [و نیز گفتهاند
که اسماعیل بن إبراهیم علیه السّلام قبل از پدر بمرد و اینکه اسماعیل بن حزقیل بوده است که قومش پوست سر و صورتش را
کندند]. 55 - و اسماعیل [کسی بود که] أهل خود [یعنی خاندان خود یا امّت خود] را بنماز و زکوة أمر مینمود [ یا بقولی
بنماز شب و صدقه روز] و او در نزد پروردگارش [بسبب استقامت گفتار و کردار] مرضیّ یعنی مورد خشنودي باري تعالی عزّ
اسمه بود و خدا از أعمال او راضی بود.
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 56 تا 60
اشاره
وَ اذکُر فِی الکِتابِ إِدرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِ دِّیقاً نَبِیا [ 56 ] وَ رَفَعناهُ مَکاناً عَلِیا [ 57 ] أُولئِکَ الَّذِینَ أَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبِیِّینَ مِن ذُرِّیَّۀِ
آدَمَ وَ مِمَّن حَمَلنا مَعَ نُوحٍ وَ مِن ذُرِّیَّۀِ إِبراهِیمَ وَ إِسرائِیلَ وَ مِمَّن هَدَینا وَ اجتَبَینا إِذا تُتلی عَلَیهِم آیاتُ الرَّحمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا
58 ] فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیا [ 59 ] إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ ]
« خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا » اي و اخترنا للنبوّة و الکرامۀ « وَ اجتَبَینا » [ 603 [ صفحه 418 - یَدخُلُونَ الجَنَّۀَ وَ لا یُظلَمُونَ شَیئاً [ 60 ] -قرآن- 1
اي فعقبهم عقب سوء « فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ » أي سقطوا باکین. خرّ یخرّ خرورا اي وقع و سجّدا جمع ساجد و بکیّا جمع باك
اي شرّا و سوف یلقون غیّا یحتمل أن یکون معناه فسوف یلقون « غَیا » یقال هم خلف صدق بفتح اللّام و خلف سوء بسکون اللّام
280- 189 -قرآن- 272 - 77 -قرآن- 156 - 15 -قرآن- 47 - جزاء غیّ و قیل غیّ اسم واد فی جهنّم تستعیذ منه اودیتها. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-56 و یاد بیاور [ یا محمّد] در قرآن داستان ادریس [جدّ پدري نوح که نامش در توراة اخنوخ است] که او در جمیع أحوال
ملازم صدق و پیمبر بود. [عبّاس بن عطا گفته است: ادنی مراتب و منازل مرسلین أعلی مراتب نبیّین است و ادنی مراتب نبیّین
أعلی مراتب صدیقین است و ادنی مراتب صدیقین أعلی مراتب مؤمنین است]. 57 - و ما ادریس را بالا بردیم و برداشت کردیم
[ بمکان عالی رفیع رسالت رسانیدیم [از أنس و أبی سعید الخدري و کعب و مجاهد مرویست که خدا او را [ صفحه 419
بآسمان چهارم برد]. [در تأویلات نجمیّه است که: المکان العلیّ فوق المکوّنات عند المکوّن فی مقعد صدق عند ملیک
مقتدر] . 58 - اینکه جماعت [که ذکر آنها گذشت] کسانی هستند که خداوند [بنبوّت و انواع نعم دینیّه و دنیویّه و اصناف
مواهب صوریّه و معنویّه] آنها را متنعّم داشته است. پیمبرانی از ذریّه آدمند و از ذریّه کسانیکه با نوح [در کشتی] آنها را حمل
نمودیم و از ذریّه إبراهیم و اسرائیل و از جمله کسانی میباشند که آنها را براه حق رهنمائی فرمودیم و از بین خلق آنان را
برگزیدیم [اینکه پیمبران] چون آیات رحمان بر آنها تلاوت و قرائت شود براي خدا بسجده میافتند و در برابر او گریان و در
مقام تضرعند [یعنی آنها با جلالت قدرشان در موقع ذکر آیات خدائی میگریند و اینکه گناهکاران با وجود احاطه اعمال
زشت فراموشکار و بلهو و لعب مشغولند]. : اوّلا اینکه خداوند تعالی ذکر نسب أنبیاء مذکور علیهم السّلام را جدا فرموده است
با اینکه تمامی از ذریّه آدم علیه السّلام میباشند براي تبیان و توضیح مراتب آنها در شرف نسب است زیرا ادریس شرف قرابت
از آدم دارد زیرا او جدّ نوح است و ابراهیم از ذریّه کسانیکه در کشتی با نوح حمل شدهاند بوده و از اولاد سام بن نوح میباشد
و اسماعیل و اسحاق و یعقوب از ذریّه ابراهیماند و چون از آدم فاصله زیاد داشتهاند شرافت نسب از ابراهیم یافتهاند و موسی و
هارون و زکریّا و یحیی و عیسی از ذریّه اسرائیل یعنی یعقوب بن اسحاق بودهاند- ثانیا از أبی مسلم چنین روایت و تفسیر شده
است که از جمله و عبارت [و ممّن هدینا و اجتبینا] مجدّدا کلام خدا ابتدا شده و دنباله قسمت قبلی آیه نیست و کلام قبلی در
اسرائیل تمام گشته است و بعد فرموده است [و ممّن هدینا و اجتبینا من الامم قوم] اذا تتلی علیهم آیات الرّحمن خرّوا سجّدا و
بکیّا و جمله [من الامم قوم] بواسطه دلالت کلام حذف شده است و جزو آیه [ صفحه 420 ] نیست یعنی: اینکه پیمبران که ذکر
آنها گذشت و مورد انعام خدا بودهاند از ذریّه آدم و ذریّه نوح و ذریّه ابراهیم و ذریّه اسرائیل بودهاند و از جمله کسانی که ما
آنها را هدایت کردهایم و از امم برگزیدهایم قومی هستند که چون آیات رحمان بر آنها خوانده شود بسجده میافتند و
گریانند. و از حضرت علی بن الحسین علیه السّلام روایت شده است که فرمود: نحن عنینا بها یعنی مقصود از آنها مائیم [از
مجمع البیان]. 59 - [و بعد از اینکه پیمبران] مردمان بدي باقی ماندند [که گفتهاند مقصود یهود و نصاري هستند یا بطور کلّی
کسانی که بخلاف رفتهاند] که نماز را ضایع ساختند [یعنی آنرا ترك کردند یا از اوقاتش بتأخیر انداختند یا ثواب آنرا بعد از
أداء بغیبت و سخنچینی و دروغ گفتن و امثال آن ضایع نمودند یا بدون خضوع و خشوع و طمأنینه اقامه نماز نمودند] و دنبال
شهوات رفتند [یعنی بخواهش نفس عمل نمودند و تابع هوي و هوس گشتند. و بقول وهب فخلف من بعدهم خلف شرابون
للقهوات- لعّابون بالکعبات- رکّابون للشهوات- متبعون للّذات تارکون للجمعات مضیّعون لل ّ ص لوات] پس زود است که در
وادي غیّ [وادیی در جهنّم که بأودیه دیگر از حرارت آن پناه میبرند] افکنده شوند یا زود است که جزاي شرارتشان را ببینند.
سعدي گوید: مبر طاعت نفس شهوت پرست || که هر ساعتش قبله دیگرست مرو در پی هر چه دل خواهدت || که تمکین
تن نور جان کاهدت کند مرد را نفس امّاره خوار || اگر هوشمندي عزیزش مدار 60 - مگر کسیکه توبه کند [و بر گذشته
پشیمان گردد] و ایمان آورد [در آینده عمر ایمان را بجاي کفر اختیار نماید] و عمل شایسته و خالص بجاي آورد [پس از توبه
و ندم واجبات و مندوبات را متروك ندارد] پس چنین مردمی [ صفحه 421 ] و چنین گروهی را خداوند سبحان داخل بهشت
گرداند و امر کند که داخل شوند [اگر یدخلون بضمّ یاء و فتح خاء خوانده شود] و یا بأمر خدا داخل شوند [اگر یدخلون بفتح
یاء و ضمّ خاء قرائت گردد] و چیزي از ثواب آنها کم و ناقص نگردد [و خداوند تمام و کمال ثواب آنها را ایفاء فرماید- و در
اینکه آیه دلالتی است بر اینکه خداوند ثواب عمل احدي را باطل نگذارد زیرا آنرا ظلم نامیده است].
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 61 تا 65
اشاره
جَنّاتِ عَدنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحمنُ عِبادَهُ بِالغَیبِ إِنَّهُ کانَ وَعدُهُ مَأتِیا [ 61 ] لا یَسمَعُونَ فِیها لَغواً إِلاّ سَلاماً وَ لَهُم رِزقُهُم فِیها بُکرَةً وَ
عَشِیا [ 62 ] تِلکَ الجَنَّۀُ الَّتِی نُورِثُ مِن عِبادِنا مَن کانَ تَقِیا [ 63 ] وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلاّ بِأَمرِ رَبِّکَ لَهُ ما بَینَ أَیدِینا وَ ما خَلفَنا وَ ما بَینَ ذلِکَ
523- وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیا [ 64 ] رَبُّ السَّماواتِ وَ الَأرضِ وَ ما بَینَهُما فَاعبُدهُ وَ اصطَبِر لِعِبادَتِهِ هَل تَعلَمُ لَهُ سَمِیا [ 65 ] -قرآن- 1
اي فضولا فی الکلام. لغا اي « لَغواً » اي کان وعده یؤتی و ینال « مَأتِیا » اي جنّات استقرار و اقامۀ. عدن یعدن أقام « جَنّاتِ عَدنٍ »
هذه حکایۀ عن قول جبریل لما استبطاه رسول اللّه « وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلّا بِأَمرِ رَبِّکَ » اي صباحا و مساء « بُکرَةً وَ عَشِیا » قال ما لا یعتدّ به
-114- 75 -قرآن- 106 - 18 -قرآن- 64 - اي مسمی بمثل اسمه. -قرآن- 1 « سَمِیا » اي کثیر النّسیان « نَسِیا » صلّی اللّه علیه و آله
61 - بستانهاي اقامتگاهی که خداوند [ 381 [ صفحه 422 - 351 -قرآن- 371 - 255 -قرآن- 341 - 194 -قرآن- 212 - قرآن- 173
رحمان بندگان مؤمن خود را بسبب ایمان آنها بغیب [ یا بهشتهائیکه غایب از نظر آنهاست یا آنها غایب از آن هستند] وعده
فرموده است. البتّه موعود او آمدنی و لا محاله وفا شدنی است [و خلف پذیر نیست]. 62 - نمیشوند در آن جنّات سخن لغو و
بیهودهاي مگر آنچه میشنوند حرفهاي سالم و خالی از عیب و نقص یا سلام فرشتگان را یا سلام بعضی ببعض را یا هر چه
میشنوند متضمن خیر و سلامت آنهاست [اگر استثناء منقطع باشد یعنی اگر سلام کردن هم لغو باشد لغوي سواي سلام
نمیشنوند] و روزي آنها صبح و شب براي آنها مهیّاست [و چون در آنعالم آفتاب و ماه و شب و روزي نیست در اینجا از
صبح و شب مراد دوام رزق است]. 63 - اینکه بهشتی که وصف آن شد ما بکسی از بندگان خودمان تملیک میکنیم و باو
ارث میدهیم که پرهیزگار باشد [یعنی در دار دنیا ترك گناه کند و فرمان خدایرا بردارد. خلاصه آنکه- از ثمره تقواشان براي
آنها باقی میگذاریم همچنانکه براي وارث مال مورّث باقی میماند و وراثت أقوي و بهتر لفظی است که براي تملّک و
استحقاق استعمال شود زیرا میراث فسخ و رجوع یعنی برگشت و بطلان بردار نیست و ردّ و اسقاطی ندارد. و بقولی از آنجهت
اعطاي بهشت را بلفظ ارث بیان فرموده است که پرهیزکاران بهشت را از أهل آتش ارث میبرند یعنی مساکن و أماکنی که
أهل آتش اگر در دنیا فرمانبري میکردند در آخرت مال آنها بود و بواسطه معصیت بآنها نرسید بمتّقیان داده میشود]. 64 - و
ما فرود نمیآئیم مگر بفرمان پروردگار تو [از قول جبرئیل علیه السّلام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باو فرمود چرا بیشتر
بر ما نازل نمیشوي و در نزولت تأخیر دست میدهد با اشتیاقی که بدیدار تو داریم! جبرئیل علیه السّلام عرض کرد ما جز [
بیاء هم « ما یتنزّل » صفحه 423 ] بفرمان خدا نازل نمیشویم و هر زمان او امر کند و حکمت او اقتضا فرماید ما نازل میشویم. و
قرائت شده است که ضمیر بوحی برمیگردد یعنی وحی جز بأمر پروردگار تو نازل نمیشود] آنچه در پیش روي ما و آنچه در
پشت سر ما و آنچه در ما بین آن است از خداست [یعنی آنچه در پیش است از أمر آخرت و آنچه گذشته است از أمر دنیا و
آنچه بین آنهاست ما بین دو نفخه صور مدبّر اوست و ما از مکانی نقل بمکان دیگر نمیکنیم و در زمانی دون زمان دیگر نازل
نمیشویم مگر بأمر و مشیئت او] و پروردگار تو فراموشکار نیست [یعنی از حال تو آگاه است هر گاه که خواهد ما را نزد تو
میفرستد. بقولی اینکه قسمت تمام گفتار أهل بهشت است که گویند ما در موضعی از بهشت فرود نمیآئیم مگر بأمر خدا
آنچه در آخرت به پیش داریم و آنچه از دنیا بعقب گذاشتهایم و آنچه فعلا در آن هستیم همه از خداست و خدا از حال
بندگانش غافل نیست. و بقولی تمام قول ملائکه است چنانکه ذکر شد و بقولی کلام أهل بهشت یا ملائکه در کلمه [بین
ذلک] تمام شده [و ما کان ربّک نسیّا] خبري است که خدا از خود میدهد و میفرماید که خداي سبحانه فراموش نمیکند و
کسی نیست که از علم خود خارج شود و ترا یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله فراموش نمیکند هر چند وحی را بتأخیر اندازد. و
بقولی یعنی خداوند أحدي را از یاد نمیبرد تا اینکه او را در روز قیامت برانگیزد و کیفر و پاداش دهد.] 65 - [پروردگار تو]
پروردگار و آفریننده و مدبّر و مربّی آسمانها و زمین و خلایق و اشیاء ما بین آندو است بنابرین [اي محمّد چون پروردگار
خود را شناختهاي و دانستی که فراموشی سزاوار او نیست و عمل عاملی را از یاد نمیبرد پس بپرستش او اقبال کن] و بر آن
شکیبا و پابرجا باش [و از تأخیر و درنگ [ صفحه 424 ] در نزول وحی و استهزاء کافران و ورود شدائد و سختیها در تشویش
مباش] آیا براي او همنام و مثل و شریکی میدانی! [یعنی آیا مانندي براي او که مستحق نام إله و یا کسیکه بنام اللّه خوانده شود
یافت میشود و سراغ داري! پس چون أمر چنین است و درست است که کسی جز او مستحق پرستش نیست چارهاي جز تسلیم
بأمر او و اشتغال بعبادت او و صبر بر مشقّتهاي پرستش او نیست و باید او را پرستید و در مشقّتهاي پرستش او شکیبا و ثابت
بود].
[ [سوره مریم [ 19 ]: آیات 66 تا 70
اشاره
وَ یَقُولُ الإِنسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوفَ أُخرَجُ حَیا [ 66 ] أَ وَ لا یَذکُرُ الإِنسانُ أَنّا خَلَقناهُ مِن قَبلُ وَ لَم یَکُ شَیئاً [ 67 ] فَوَ رَبِّکَ
شِّیعَۀٍ أَیُّهُم أَشَ دُّ عَلَی الرَّحمنِ عِتِیا [ 69 ] ثُمَّ لَنَحنُ
ِ
لَنَحشُرَنَّهُم وَ الشَّیاطِینَ ثُمَّ لَنُحضِرَنَّهُم حَولَ جَهَنَّمَ جِثِیا [ 68 ] ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُل
جمع جاثی و هو « الحشر هو جمع النّاس و إرسالهم للحرب جِثِیا « لَنَحشُرَنَّهُم » 417- أَعلَمُ بِالَّذِینَ هُم أَولی بِها صِلِیا [ 70 ] -قرآن- 1
الجماعۀ المتعاونون علی أمر واحد من « شِیعَۀٍ » الّذي برك علی رکبتیه. اي بارکین علی رکبهم. جثا یجثو جلس علی رکبتیه
اي « صِ لِیا » اي عصیانا عتا یعتو عتوّا و عتیّا اي صار عاتیا اي عاصیا و العتوّ البنو عن الطاعۀ « عِتِیا » الامور تشایع القوم اي تعاونوا
- 180 -قرآن- 254 - 70 -قرآن- 171 - 19 -قرآن- 62 - اولی بها دخولا. صلی یصلا صلیّا دخلها اصلاها غیره أدخله فیها. -قرآن- 1
66 - و انسان [یعنی ابیّ بن خلف الجمحی یا ولید بن مغیره [ صفحه 425 ] باختلاف روایات از روي 360- -264 قرآن- 350
انکار و استهزاء] گوید آیا چون من بمیرم هر آینه زود زنده شوم و از خاك بیرون آیم! [یعنی چگونه تواند بود که مرده زنده
شود و از خاك بیرون آید و اینکه استخوان پوسیده آدم شود]. 67 - آیا اینکه انسانی [که منکر بعث و اعاده جسم است] بیاد
نمیآورد [و تأمّل و تفکّر نمیکند] که ما او را از پیش [از اینکه بر حالت فعلی است] آفریدیم و چیزي نبوده [بلکه عدم صرف
بود- تا بداند آنکس که قادر بر ابتداء خلق [بدون مادّه] بوده است قادر بر جمع موادّ بعد از تفریق آنست]. 68 - پس بحق
پروردگارت قسم [ یا محمّد] که آن کافر منکر را [پس از آنکه زنده از قبر بیرون آوریم] و شیطانها را [که آنها را اغواء
نمودهاند] با هم در محشر جمع میکنیم سپس آنها را در پیرامون دوزخ حاضر میسازیم در حالتی که آنها بزانو درآمدهاند [و
طاقت نشستن یا ایستادن ندارند] و اگر جثیّا جمع جثوه باشد یعنی جماعات و معنا آنستکه دسته دسته در حول جهنّم حاضرشان
میکنیم]. 69 - سپس انتزاع میکنیم یعنی بیرون میکشیم از هر فرقه و امّتی هر- کدام که در نافرمانی و سرکشی سختتر و بر
خداي رحمن جريتر و عاصیتر باشد [بنابرین اول امر بعث است بعد حشر پس از آن احضار سپس نزع و در آخر أمر وارد
کردن و افکندن در آتش، الاعصی فالاعصی نعوذ باللّه]. 70 - پس [در آخر أمر] ما خودمان داناتریم بآنکسانیکه سزاوارتراند به
اینکه که داخل آتش گردند [و آنان منتزعون از هر طایفهاي هستند- و جایز است که مراد از آنها و نافرمانتر از آنها رؤساي هر
[ جامعهاي باشند که عذاب آنها چون هم گمراه و هم گمراهکننده بودهاند مضاعف عذاب دیگران باشد].